اثر رهبری همنوا بر تعهد سازمانی از طريق نقش واسط اعتماد و تشريک دانش

چكيده

به كارگيري شيوه رهبري مناسب براي بهبود تعهد سازماني از وظايف مهم مديران سازمان هاست. رهبران همنوا در هماهنگي كامل با ديگر اعضاي سازمان سطح بالايي از هوش هيجاني را براي نيل به اين هدف ارائه مي كنند. هدف انجام اين پژوهش، شناسايي اثر شيوه رهبري همنوا بر تعهد سازماني از طريق متغيرهاي واسط اعتماد به مديران ارشد و اشتراك دانش سازماني است. جامعه آماري اين پژوهش، مديران و كارشناسان بخش سازماني يكي از دانشگاه هاي دولتي كشور است. اطلاعات و داده هاي پژوهش به روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي و از طريق پرسش نامه الكترونيكي تحت وب جمع آوري و استخراج گرديد. در تحليل داده ها، 162 پاسخ مشاركت كنندگان توسط نرم افزار ليزرل براي اجراي مدل يابي معادلات ساختاري به روش تحليل مسير مورد بررسي قرار گرفت. نتابج تحليل داده ها نشان داد شيوه رهبري همنوا اثر مثبت و قوي بر اعتماد به مديران ارشد و اشتراك دانش سازماني دارد و از طريق اين متغيرها تعهد سازماني را پيش بيني مي كند.

مقدمه

سازمان ها در مواجه با تغييرات فراوان و چشمگير در محيط هاي رقابتي تحت فشار زيادي براي تغيير به دنبال كسب مزيت رقابتي هستند تا در فضاي كسب و كار موفقيت لازم را به دست آورند و به بقاي خود ادامه دهند. فضاي سازماني دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي در قرن بيست و يكم از اين فشارها جدا نيست و در حال تغيير مداوم است و رهبران دانشگاه ها به دنبال اتخاذ روش هايي هستند تا در فضاي رقابتي، بقاي خويش را تضمين نمايند (1998, Clark) بر اساس گزارش ملّي آموزش عالي كشور، جايگاه سازمان هاي آموزشي در نظام آموزش عالي به گونه اي ترسيم شده است كه دانشگاه هاي كشور بايد از جمله دانشگاه هاي برتر در توليد علم، نظريه پردازي و توسعه فناوري قرار گيرند و خود را براي رسيدن به اين جايگاه و افزايش بهره وري منابع انساني و نظام اداري ملزم كنند (258-83.PP:2009, Mohammadnezhad). اين در حالي است كه سهم ايران در توليد علم در سال 1970 معادل 0/0003 درصد از سهم جهاني، در سال 2004 به 0/29 درصد و در سال 2008 به 1/02 درصد رسيده است (2010, metrix-Sience). با وجود رشد توليدات علمي براي جبران عقب ماندگي و پر كردن شكاف بين سطح علمي ايران و كشورهاي پيشرفته و افزودن بر شتاب جهش علمي، لزوم بهبود تعهد سازماني افراد در سازمان دانشگاه ها بيش از پيش احساس مي شود. اعضاي سازمان، اعم از مديران و كارشناسان، به عنوان با ارزش ترين منبع سازماني (2006., al et Stavrou)، بر كسب، حفظ و توسعه مزيت رقابتي سازمان بسيار مؤثر هستند و تعهد سازماني از مؤلفه هاي مهم است كه توجه به آن در سازمان مي تواند منجر به پيامدهاي مثبتي مانند بهبود بهره وري، ثبات شخصيت، كاهش نرخ غيبت، رضايت شغلي و رفتار شهروندي شود (19.P, 2004, Innes). البته تعهد سازماني مفهومي روانشناسانه دارد كه در بيش از چهار دهه گذشته بسيار مورد توجه بوده (2009., al et Cichy) و والتون (1985) در خصوص اين نظريه مي گويد اعضاي سازمان بهترين عكس العمل و بيشترين خلاقيت را هنگامي نشان مي دهند كه مسئوليت هاي گسترده اي داشته و براي مشاركت تشويق شوند و رضايت شغلي داشته باشند (2011, Armstrong). اين ها همه موضوعاتي هستند كه همواره مورد بحث پژوهشگران و فلاسفه در حوزه رهبري بوده و فقدان رهبري مناسب در بخشهاي مختلف منجر به ركود و افزايش هزينه ها شده است؛ به طوري كه جوامع امروزي به دنبال كساني هستند كه توانايي هاي لازم براي رهبري مفيد و مؤثر را داشته باشند. بر اين اساس، نظريه هاي (طنين انداز) از ويژگي هاي سازمان هاي موفق از جمله دانشگاه هاي پيشرو است، و رهبري همنوا رهبري اصولي كه ضرورت توجه به شيوه رهبري در سازمان را تأكيد مي كند (32-3.PP, 2002., al et Goleman). اعتماد به مديران نيز يكي از مؤلفه هاي اصلي مورد توجه مطالعات سازماني است كه داراي مفهومي پيچيده است و به عنوان يك رابطه بين فردي در سازمان تصور مي شود؛ در حالي كه مفهومي چند بعدي دارد و به طور كلي بر پويايي گروه و عملكرد اثر ميگذارد و فقدان آن آسيب پذيري سازمان را در حوزه رفتار افزايش مي دهد و از اين طريق بر عملكرد اثر منفي ميگذارد (1998, Wayne & Megan). هم چنين گسترش روزافزون سرمايه هاي دانشي يك سازمان و تبديل آنها به مزيت رقابتي ضرورت توجه بيش از پيش را به مديريت دانش و فرآيندهاي مربوط به آن بيشتر مي كند. سازمانها براي كسب مزيت رقابتي و موفقيت، نيازمندند تا مديريت دانش را در سازمان جدي بگيرند (2001, Thomas & Varun). در اين ميان، نقش رهبران سازمان در شكل دهي فرهنگ سازماني و شيوه هاي رفتاري متناسب، در توسعه فعاليت هاي مديريت دانش و به طور خاص اشتراك دانش ضروري و با اهميت است. در واقع اشتراك دانش، زماني مورد نياز است كه افراد به حل يك مسئله پيچيده يا غيرساخت يافته مي پردازند. بنابراين، اشتراك دانش بين كاركنان از موضوعاتي است كه به طور كامل و معنادار اثر بالقوه بر اثربخشي سازمان دارد و پژوهش هاي فراواني بر تشويق اشتراك دانش بين كاركنان تأكيد دارند (2004, Cummings & Jonathon). با توجه به مطالب بيان شده، هدف اصلي اين پژوهش شناسايي اثر شيوه رهبري همنوا بر تعهد سازماني از طريق متغيرهاي اعتماد به مديران ارشد و اشتراك دانش در سازمان اداري يك دانشگاه دولتي است.

1402/12/03

نویسندگان
  • سيد علی كوشازاده
    دانشجوی دوره دكتری مديريت منابع انسانی دانشگاه فردوسی مشهد
  • حسين افخمی روحانی
    دانشجوی دوره دكتری مديريت منابع انسانی دانشگاه فردوسي مشهد
  • حسين رحمان سرشت
    استاد دانشگاه علامه طباطبايی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید